نام سرویس |
فعال سازی |
غیرفعال سازی |
نمونه محتوا |
توضیحات |
چه شمارهای |
چه کدی |
چه شمارهای |
چه کدی |
داستانک |
2012 |
2727 |
2012 |
27 خاموش27 OFF |
پیری حین سخنرانی لطیفه ای برای حضارتعریف کردهمه خندیدند. بعداز لحظه ای او دوباره همان لطیفه راگفت و تعدادکمتری ازحضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگرکسی درجمعیت به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت:وقتی که نمیتوانید بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،پس چرابارها برای مشکلاتتان گریه وافسوس میخورید؟ |
|
شعرخوانی |
2012 |
271271 |
2012 |
271 خاموش271 OFF |
به کجا راه برم؟ به چه کس در نگرم؟ توتیای چشمم نوش داروی من این لحظه تویی بر نمی دارم من مهر از تو _*نیما یوشیج*_ |
|
مشاعره |
201013 |
مشاعرهmoshaere |
201013 |
مشاعره خاموشmoshaere OFF |
در طول بازی با ارسال کلیدواژه های زیر میتوانید اطلاعات مورد نیاز خود را به دست آورید: M Score: امتیاز خود و رقبا M win: برندگان بازی M info: جوایز بازی M Diff: تغییر سختی بازی * بازگشت به بازی با ارسال Mosha |
|
اشعار کودکان |
201825 |
5353 |
201825 |
53 خاموش53 OFF |
*سلطان جنگل* زرنگم و قشنگم همسایه ی پلنگم وحشی و درنده ام سلطان جنگل ها کیه؟ بنده ام! وقتی که گرسنه باشم شکارچی دلیرم گوزن و خرگوش ببینم جست می زنم می گیرم دست بزنید دست بزنید برایم! |
|
حکایت های شیرین |
201018 |
حکایتhekayat |
201018 |
حکایت خاموشhekayat OFF |
آزمایش الهی مرد مستمندی همیشه در نماز جماعت پیامبر شرکت میکرد. پیامبر از فقر او محزون بود. به امر خدا پیامبر دو درهم به او داد تا تجارت کند. به مرور تاجری ثروتمند شد و کم کم از شرکت در نماز جماعت غافل شد. وقتی پیامبر به او تذکر میداد طفره میرفت و این موجب ناراحتی پیامبر شد. پیامبر به امر خدا دو درهمی که به او داده بود را پس گرفت و ثروت مرد بر باد رفت |
|
فصل دلتنگی |
201006 |
یارyar |
201006 |
یار خاموشyar OFF |
چه میخواهی بشنوی!؟ چه بنویسم که بگوید آنچه را حس می کنم!؟! حوصله ندارم دیگر! خسته ام، بسیار گفتم و نوشتم و جار زدم و نجوا کردم و.. اما هنوز همانجا که بودم هستم! همانجا! تنها! سکوت می کنم و می روم، شاید نبودنم چیزی بگوید که بشنوی! |
|
کشکول |
201010 |
6868 |
201010 |
68 خاموش68 OFF |
بیهوده گوی در نظر هیچ کس قدر ندارد آزادگان را کاهلی،بنده می سازد. |
|
اندیشه اندیشمندان |
2018000 |
110110 |
2018000 |
110 خاموش110 OFF |
قاب عکست رو زدم جای ساعت دیواری .... از اون موقع به بعد تو شدی تموم لحظه هام! فرهنگ لغت ها نیاز به ویرایش دارند .... برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست ، دلتنگی یعنی تو ! |
|
امثال و حکم |
201000 |
123123 |
201000 |
123 خاموش123 OFF |
دزد بازار آشفته مي خواهد :از پريشاني اوضاع به نفع خود استفاده مي كند ،همانند : آب را گل آلود مي خواهد تا ماهي بگيرد . |
|
واگویه های انتظار |
201006 |
انتظارentezar |
201006 |
انتظار خاموشentezar OFF |
واگویه های انتظار : همه عالم نگران تا نظرِ بختِ بلند به که افتد که تو یک دم نگرانش باشی (سعدی) |
|